کفش
داشتم به کارای خونه میرسیدم دیدم دختر گلم شیرین خانم مامان رفته از توی کمدش یک جفت کفش خوشگل که مامان جونش براش خریده بود را برداشته داره سعی می کنه که بپوشه.یکی دوبار هم خورد زمین ولی نا امید نشد کفش و گرفت دستش اومد پیش مامان...
دختر نازم کفشت رو که پات کردم حالا دیگه راه می رهتی و با هر قدم یه نگاهی هم به پات می کردی.
اومدی دست من رو گرفتی بردی سر کمدت و لباساتو نشونم دادی هر کدوم را که می دادم رد کردی الا این یکی.
بعدشم که طبق معمول جلوی آینه ایستادی و ذوق خودتو می کنی.
فدای خندت بششششم من.
حالا خانم خوشگله داره برا خودش بازی میکنه و مامان هم دوربین به دست دنبالش...
و حالا پاتوق همیشگیت روی مبل...
لبخندتو دوست دارم جوجو ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی