روزانه 23
روز دوشنبه من و شیرین خانم تصمیم گرفتیم از هوای خوب زمستانی استفاده کنیم و یه دوری بیرون بزنیم.البته چشمان مبارکمان را روی آلودگی بستیم.رفتیم یه کوچولو خرید داشتیم انجام دادیم چند تا مجله جدول هم خریدیم.برگشتنی رفتیم توی یه مغازه برای شیرین خانم سی دی نانای بخریم ایندفعه سی دی حسنی نگو یه دسته گل و کیتی از محصولات خاله ستاره خریدیم این سی دی کیتی اصلا جالب نبود ولی حسنی خیلی با مزه بود شیرین هم دوست داشت.تازه یه چیز باحال دیگه هم خریدیم.رنگ انگشتی آریامی دونستم جالبه ولی دیگه نه اینقدر
با شیرین اولش یه کمی کار داشتم برا همین شیرین روی میز با رنگ ها بازی کرد خیلی هیجان انگیز بود براش رفبیم توی حمام که شیرین با خیال راحت بازی کنه وااااای که چه کیفی کرد بچه ام. سه رنگ آبی زرد و قرمزشو بردیم توی حمام اولش از رنگه زدم کف دستش و گفتم دستتو محکم بزن به دیوار وقتی اثر کف دستشو رو دیوار دید قهقهه زنان نگاه می کرد و دوبار ازم خواست که دستشو رنگی کنم. گفتم شیرین بیا کف پاتم بزنم وای اثر پاشو که دیگه دید چقدر ذوق کرد.از من هم خواست که کف دستو پای خودم رو هم رنگی کنم.خدایی از خریدش خودم بیشتر از شیرین کیف کردم.
رنگها رو ترکیب کردیم شیرین برا خودش بازی می کرد من هم برا خودم نقاشی می کشیدم.إواه مگه من دل ندارم حالا حتما می گید به نام شیرین به کام مادر.اشکال نداره بگید ولی خیلی خوب بود.نکته جالب اینکه شیرین تمایل بیشترش به رنگ قرمز بود فقط از رنگ قرمزش استفاده می کرد ولی اجازه نمی داد در اون دوتای دیگه هم بسته باشه.من که منشستم به شیرین نگاه می کردم شیرین می گفت نقاشی بکش فکر کنم یه دو ساعتی همینطوری سرگرم بودیم از سر تا پای شیرین رنگی شده بود قیافه اش خیلی با مزه شده بود.من دوربین می خوااااام.
بعدشم برای اینکه گلی راضی بشه به حمام گرفتن دوشو دادم دستش گفتم بیا حمام رو تمیز کن کلی ذوق زده همه رنگا رو شست و حمام رو تمیز کرد.از حمام که بیرون اومد خیلی خسته بود دیگه چلو گوشتش رو خورد و خیلی راحت خوابید.نکته جالب توجه اینقدر بهش خوش گذشته بود و براش جالب بود که توی خواب انگشتش رو توی هوا تکون می داد مثل اینکه توی حمام داشت رو دیوار نقاشی می کرد.
خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شادی و سلامتی را برای همه ازت می خوام.