مشهد 3
امروز روز شنبه 10/12 سفر،بابایی موقع رفتن سر کارسفارش صبحانه ما رو برای
ساعت 8:45 دقیقه داده بود که بیارن اتاقمون شیرین خانم امروز تخم مرغ نیمرو را
خورد بدون نون بعد هم با هم روزنامه خوندیم و ساعت 10:45 دقیقه حاضر و آماده جلوی
درب هتل بودیم تا با سرویس هتل بریم حرم.
امروز دیگه قبل از زیر گذر پیاده شدیم تا به مغازه های نزدیک حرم نگاهی
بندازیم .نزدیک درب ورودی حرم دکه فروش نان رضوی بود یه بسته نون شیرمال و دوتا
پیراشکی خریدیم.شیرین از پیراشکیه خیلی خوشش اومد.نوش جونت گلم.
امروز توی صحن انقلاب و روبروی ایوان طلا نشستیم.خیلی خیلی آرامش بخش بود من
قرآن خوندم و دعا شیرین خانم هم پیراشکیشو خورد.با مامانی و آقا جون هم صحبت کردیم.شیرین
کلی توضیح می داد به آقا جونش که کجا هست و چی می بینه التبه موضوع صحبتشو من که
پیشش بودم و اشاراتش رو می دیدم می فهمیدم .با مامان جون هم صحبت کردیم. هوای مشهد
حول و حوش ظهر خیلی خوب بود.ولی امروز ابری بود و بعضی وقتا هم یه باد خنکی می
وزید.قربون امام رضا برم که حرمش هیچ وقت خلوتی نداره... ساعت 1:15 دقیقه دیگه
بلند شدیم که بریم سمت پارکینگ و سرویس هتل فقط من و شیرین بودیم.مسافرای دیگه کسی
نبود آقای راننده که پایین بود شیرین به فرمان ماشین اشاره می کرد و می خواست بشینه
جای آقای راننده. دیگه کلی باهاش حرف زدم که دخترم نمی شه و این ماشین عمو هست و
عمو دعوا می کنه و حالا خودش می آد و این حرفا
تا راضی شده پیش من بمونه آقای راننده که در و بسته که بریم کلی ذوق کرده و
می گه "عمو در" یعنی عمو در و بسته.وقتی اتوبوس حرکت می کرد شیرین هم
صدای ماشین در می آورد "وووو"و بعضی جاها هم ادای گاز دادن رو در می
آورد "وووووووووووووووو" خیلی با مزه بود.من عاشق این دخترم خیلی گله. سوار
شدیم اومدیم هتل رفتیم ناهار خوردیم اومدیم توی اتاقمون خوابیدیم شب هم دیگه سرد
بود امروز کلا هوای مشهد نسبت به دو روز قبل سردتر بود.