شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

شیرین عسل

این چند روز

1393/3/11 0:14
159 بازدید
اشتراک گذاری

این چند روزبهمون خوش گذشت و البته به شما هزار برابر بیشتر...

 

روز عید سعید مبعث بابایی داشت حاضر می شد بره سر کار به در خواست ما قبول زحمت کرد که ما رو ببره به دیدار دایی ها و خانواده محترم و اینکه جشن تولد 2 سالگی شما رو در غربت گیج برگزار نکنیم ساعت 4 از سر کار برگشت و راه افتادیم سمت جایی که دلهامون مونده اونجا...

ساعت 12 شب اینها بود که رسیدیم البته شما گلی خانم یه کمی ناقلا شده بودی و نمی خواستی بمونی توی ماشین و کلکی هم که سوار می کردی برای پیاده شدن جیش بود ... بابایی هم که نسبت به ماشین حساااااااااس فورا برات نگه می داشت البته یه بارش کلک نبود. خلاصه رسیدیم ...

شما چشمت به دایی جون هات که افتاد هیچی دیگه مامان و بابا و ... اینها تعطیل... کیفی کردی برای خودت که دیگه نگووووو فقط موقع خواب روی پای من می خوابیدی.

دایی ها هم امتحان ریاضی داشتن یواشکی از دست شما قایم می شدن و یه کمی درس می خوندن یه کمی هم با شما بازی کردن کلی خوش گذشت.روز جمعه هم مثل سال قبل توی باغ آقا جون جشن تولد شما گل قشنگم رو بر گزار کردیم امسال به جای شام ناهار رفتیم تو باغ شما هم موقع جشن خیلی سر حال تر بودی نسبت به سال قبل آخه امسال مفهوم تولد و شمع فوت کردن رو بهتر درک می کردی.ایشاله گزارش تولد رو همراه با عکس در پست دیگه ای می ذارم.روز جمعه از توی باغ رفتیم خونه بابا جون البته شما که اصلا ما رو تحویل نمی گرفتی با بابا جون و دایی ها و مامان جون و خاله ها رفتی برا خودت ... صدا می زدی مامان من می گفتم بله عزیزم می گفتی :تو نه مامان و به مامان جون اشاره می کردی...

شب کلی مهمون اومد خونه بابا جون عموی من دختر عمو هام لیلا با یاسمن و امیر رضا و شوهرشt طاهره با سپهر و شوهرشt فاطمه با آوا کوچولو و شوهرش عمه مامان با دخترش مریم و پسرش محمد مهدی و شوهرش و مادر بزرگم وای از دیدن همشون خیلی خوش حال شدم اون شب هم خیلی خاطره انگیز شد شما اولش غریبی کردیی ولی کم کم با بچه ها دوست شدی و همگی با هم کلی بازی کردین ...امروز هم صبح  ساعت های 10 اینجورا بود دیگه جمع کردیم و تا راه افتادیم ساعت 12 شد شما اولش خیلی خوش حال شدی و سوار ماشین شدی که بریم د د هنوز از کوچشون بیرون نرفتیم که فهمیدی خدا حافظی ها رنگ و بوی جدایی داره شروع کردی به گریه و دادا دادا گفتن رفتیم جلو اداره بابا جون خداحافظی کنیم شما که ناراحت بودی و چیزی نگفتی من هم که گریه ام گرفته بود هیچی دیگه ...

شما که 2 ساعت دقیقا اصلا چیزی نگفتی وقتی هم من یا بابا باهات صحبت می کردیم صورتتو بر می گردوندی یا خودتو به خواب می زدی  مخصوصاّ از بابایی. ولی راه رفتنی رو باید رفت .

اینم از این چند روز و علاقه شدید شما به دایی ها...

پسندها (6)

نظرات (9)

مامان عليرضا
11 خرداد 93 1:44
عزیز دلم.پس حسابی این چند روزه خوش گذروندید؟ ایشالا که خاله جونم همیشه خوش باشی. آخی الهی بگردم حتما خیلی غصه خوردی از دایی ها دور شدی.عزیزم.
مامان شیرین خانم
پاسخ
خیلی خیلی خوش گذشت، ممنون،خیلی ناراحت شد خیلی دایی ها رو دوست داره
مامان دینا
11 خرداد 93 9:05
تولدت مبارک شیرین جون امیدوارم 120 ساله شی من واقعا درکتون می کنم چی میگی غربت ... دوری.. هزار تا مشکل...
مامان شیرین خانم
پاسخ
همیشه سالم باشید
مامانی
11 خرداد 93 13:28
سلام از وبلاگتون دیدن کردم خیلی زیبا بود انشالله شیرین خانوم سلامت باشه لطفا از وبلاگ نوپا ماهم دیدن کنید و نظر هم بدید
مامان شیرین خانم
پاسخ
ممنونم گلم با کمال میل چشم حتما سر می زنم ممنون از لطفتون
یکی که دوستتون داره و همیشه براتون دعا میکنه
12 خرداد 93 8:31
سلام عزیزم الهی که خوش گذشته باشه بهتون . عکس شیرین جون رو بذار تو تولدش ببینیم .
مامان شیرین خانم
پاسخ
حتما سر فرصت
مامان نسترن
17 خرداد 93 16:42
عزیزم چرا هر چی مینویسی رمز داره اگه اینطوره تو دفتر خاطرات خودت فقط بنویس . اولین باره که میبینم وبلاگ همش رمز داره . این دیگه چه جورشه قربونت برم مطالب رمز دار فقط تو دفتر خاطرات شخصیه نه توی وبلاگ شرمنده منم لینک کن
مامان شیرین خانم
پاسخ
عزیزم با اسم های مختلف مامان، مامان و بابا،مامان نسترن، یه.....، یه دوست و یکی که دوستون داره و .... پیام می ذاری نمی دونم دلیلش چیه.چرا من هم باید مثل بقیه وبلاگها باشم اینم یه مدل جدید، نوع آوریه... ممنون از راهنماییت...
مامان
17 خرداد 93 18:49
البته به شما هزار برابر بیشتر یعنی چی !!!!!!!!!!!!!!!!1
مامان شیرین خانم
پاسخ
عزیزم مورد خطاب من دختر گلم هست
مامان نسترن
19 خرداد 93 13:46
من چقدر کسی بودم خودمم نمی دونستم . اینا کین ؟ ! بابا چقدر شما بد دلین . فقط یه نظر بود . آخه دیدم برا می می خودت نوشتی ولی تول رو سکرت گذاشتی تعجب کردم . بیا منو لینک کن وبلااگ منم ببین عزیزم
مامان شیرین خانم
پاسخ
عزیزم آدرس وبتو بده تا اول ببینیم لینکش پیش کش.بعدم اگه وب داشتی می دونستی از کجا می گم این همه کسی....
مامان امیـــرحسیــــن
19 خرداد 93 14:22
همیشه خوش بگزرونید و از غصه ها دور باشید!! ____________@@_@__@_____@ ___________@@@_____@@___@@@@@ __________@@@@______@@_@____@@ _________@@@@_______@@______@_@ _________@@@@_______@@______@_@ _________@@@@_______@_______@ _________@@@@@_____@_______@ __________@@@@@____@______@ ___________@@@@@@@______@ __@@@_________@@@@@_@ @@@@@@@________@@_____ _@@@@@@@_______@_____ __@@@@@@_______@@_____ ___@@_____@_____@_____ ____@______@____@_____@_@@ _______@@@@_@__@@_@_@@@@@ _____@@@@@@_@_@@__@@@@@@@ ____@@@@@@@__@@______@@@@@ ____@@@@@_____@_________@@@ ____@@_________@__________@ _____@_________@_____ _______________@_____ ____________@_@_____
یکی که دوستتون داره و همیشه براتون دعا میکنه
22 خرداد 93 9:25
سلام مامان شیرین دست شما درد نکنه چرا فکر کردی من بهت توهین کردم من دوست مجازی تو بودم اگه ناراحتی دیگه پیام نمیذارم . بای
مامان شیرین خانم
پاسخ
آدم یه دوتا دوست مثل شما داشته باشه دیگه...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد