شیرینم...
این روزها اینقدر زود می گذره و تو گل قشنگم اینقدر زود رشد می کنی زود پیشرفت می کنی که من اصلا نمی رسم از روزهای قشنگ کودکی ات بنویسم . دیگه ماشاله اینقدر کلمات رو قشنگ ادا می کنی شاید هم تنها کسی که زبان شیرینت رو می فهمه من و بابایی باشیم.تلفن رو بر می داری می گی الو للام(الو سلام) چه طوری رو قشنگ ادا می کنی...الان نمی تونم بنویسم آخه نوشتنی نیست که شنیدنیه عسلکم...چطوری خوبی ؟خوبی رو هم حوبی می گی... عاشق پوشیدن کفش های منی.چند وقت پیش که من توی مغازه داشتم کفش می پوشیدم اندازه بزنم شما هم یه جفت برداشته بودی و می پوششیدی می گفتی حوبه حوبه آقای فروشنده خنده اش گرفته بود از کارت تازه بهت می گفت تنگ نیست،...