روزانه 7
شیرین خانم قشنگ مامان با اصرار مامان خودش قاشق به دست شد و امشب (23 آذر)بعد از کلی تلاش نفس گیر بدون اینکه از قاشقش خوراکی بریزه شام خورد.
خیلی ذوق کردم که دختر گل قشنگم تونست قاشق رو درست دست بگیره و شام بخوره عزیزکم تلاش کردنت ستودنی است .نفس مامانی.
امروز صبح با صدای دلنشین مامان گفتنت بیدار شدم .خیلی آروم خم شده بودی رو صورتم و با صدای خیلی خیلی آروم میگفتی: مامان مامان ... چشمام رو که باز کردم لبخند قشنگی روی لبات بود که به همه دنیا میارزید.تا حالا به این قشنگی از خواب بیدار نشده بودم عروسکم.
امشب می خواستم لباستو تعویض کنم همینطوری گردنتو بوسیدم و بوییدم و بهت گفتم شیرین خانم چه بوی تنت قشنگه مامان ، نگام کردی و خندیدی و اشاره به گردنت کردی بعد هم کف دستت رو بوسیدی.اگه گفتی یعنی چی؟؟؟
آفرین یعنی اینکه دوباره گردنم رو بوس کن.
می بینی دخترک نازم ما دوتا چه عاشقانه هایی با هم داریم گلم؟؟؟؟
خدایا شکرت به خاطر این گل بهشتی زیبا.