شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

شیرین عسل

شیرین خانم و مسافرت به شمال

1392/4/12 12:55
556 بازدید
اشتراک گذاری

مسافرت شیرین خانم با بابا و مامان

شیرین و دور دست ها

روز ٥ خرداد شیرین خانم به همراه مامان و بابا برای ٣ روز رفتند شمال .خیلی بهشون خوش گذشت.

 از جاده چالوس رفتند. توی راه کنار سد امیر کبیر شیرین خانم با بابا ی مهربونش عکس گرفت.

شیرین و بابا (سد امیر کبیر)

دختر قشنگم خیلی خوش حال بود و ذوق می کرد.

 ولی یه کم که رفتیم خوابش گرفت و لالا کرد.

ساعت 6 عصر بود که با هم رفتیم ساحل، شیرین خانم دریا رو که دید ذوق زده دوید سمت آب، نمی گرفتیمش می رفت شنا.نیشخند

شیرین گل توی ساحل

شیرین و دریا

دخترم به ماسه ها دست نمی زد وقتی ماسه ها به دستش می چسبید بدش می آمد.

 

 

 

روز بعد تصمیم گرفتیم بریم تله کابین رامسر مسیرمون جنگلی و زیبا بود صدای پرنده ها هم که از هر موسیقی توی دنیا گوش نوازتر و آرامش بخش تر بود. اینم یک عکس از شیرین توی جنگل

شیرین و راه جنگلی

رسیدیم رامسر هوا شرجی و نسبتا گرم بود. سوار تله کابین شدیم و آغاز سفری هیجان انگیز به قله کوهی پوشیده از درختان جنگلی .

شیرین و بابا توی تله کابین مامان هم که عکاسه

شیرین و بابا بوی تله کابین

دخترم به چی نگاه میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شیرین و دور دستها

 قربون چشمای قشنگت برم مممممممممممممن........

شیرین در اوج

روی کوه که رسیدیم هوا خنک بود .خیلی قشنگ بود مه با سرعت فراوان همه جا را در بر می گرفت هر چی از زیبایی اونجا بگم کم گفتم باید دید... . دوربین ما بالای کو ه خراب شد و نتونستیم عکس بگیریم.قهر

 

 

توی راه برگشتن به ویلا  یه دسته اردک دیدیم  که داشتند قدم می زدند. از بس که شیرین ذوق کرد بابا مهدی ماشین رو نگه داشت تا شیرین خانم بره پیش اردکها.

شیرین و اردکها

 

روز سوم و آخر مسافرت که می خواستیم برگردیم  ولی دلمون نیومد دوباره نریم دریا ایندفعه رفتیم ساحل چالوس. بابایی پاچه های شیرین و بالا زد، با هم رفتند توی آب موج که می زد به پاهای شیرین بامزه بود یه حس خوب همراه با ترس.

شیرین و دریا

 

اینم دوتا عکس دیگه از شیرین خانم توی ساحل.

شیرین و ساحل

 

شیرین و ساحل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

liliyom
31 خرداد 92 20:16
گلم، شیرین خیلی تو عکس ها زیبا افتاده، چرا خبری از خودت تو عکس ها نیست، مامان گله ما میخوایم روی گل شما رو هم ببینیم، دوستتون دارم






سلام مرسی عزیزم من؟؟؟؟ نمی دونم؟؟؟ خوب من عکاسم دیگه مرسی از لطفتون، ما هم شما رو دوست داریم.







خاله راضیه
2 تیر 92 0:58
سلام به شیرین خانم عزیز خاله که دل خاله واسش خیلی تنگ شده . مامان شیرین چه کار خوبی کردی واسه دختر گلت وبلاگ درست کردی . هیچ وقت اون لحظه ای که شیرین با اون چشمای نمکی و پر از شیطنتش واسه اولین بار توی بیمارستان داشت خالشو نگاه میکردو من نمی تونم فراموش کنم بهترین لحظه ی عمرم بود. قربونت برم خاله جون.




سلام خاله جونم شما خیلی برای من و مامانم زحمت کشیدی ایشالله مامانم جبران کنه براتون


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد