ماجراهای شیرین خانم و دایی ها
یه بعد از ظهر قشنگ آفتابی توی پارک ...
بفرمایید ادامه مطلب:
یه بعد از ظهر تابستونی که یه کمی از گرمی هوا کم شده بود یه دختر خوشگل بلا با دایی هاش تصمیم می گیرند که برن پارک.
مامان شیرین خانم برای دایی ها دوچرخه می گیره که دایی ها یه کمی دوچرخه سواری کنن.
شیرین خانم خوشگل هم دست در دست مامان رفتند برای خودشون بازی کنن.
مامان نشست روی صندلی های پارک و دختر بلاش برای خودش کلی بازی کرد.چمن های پارک هم در حال آب خوردن بودن،چمن های ناقلا بعضی وقتها یکی دو مشت آب هم به شیرین می پاشیدن شیرین خانم اولش یه کمی ترسید ولی وقتی فهمید این یه بازیه کلی خوشش اومد و می دویید سمت چمن و فرار می کرد .
بالأخره بازی تمام شد و دایی ها هم اومدن،خسته و کوفته از دوچرخه سواری دیگه نای بازی با بدمینتونها رو نداشتند. دوتا عکس با شیرین انداختند و همگی رفتیم سمت خونه ...
به چهارتایی مون خوش گذشت.