شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

شیرین عسل

روزانه 32

1393/1/9 15:57
194 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب همینطوری رفتیم بیرون رفتیم تیراژه سرزمین عجایب اولش که من و شیرین خانم سوار قطار شدیم برای بابایی هم دست تکون دادیم .توی تونل به شیرین گفتم جیغ بزن با اوی صدای نازش جیغ کشید دست زد و خوشحال بود...بردیم شیرین خانم رو سوار ماشین هایی که ثابت هستند و فقط درجا تکون می خورن کردیم.اولش خوب خوشحال بود بعدش دوتا دگمه داشت یکیش مثل اینکه بوق بود اون یکی یهو ماشین رو تکون داد شیرین دیگه از این تکون های شدید ترسید جیغ زد و  ما هم بغلش کردیم دیگه شیرین خانم ترسیده بود هر وسیله ای که می گفتیم می خوای سوار شی جیغ و فریاد که نه نه،حالا این جوجه  وسیله مناسب سن خودشو نمی خواد ولی این ماشین های کوبنده که دل و جیگر آدم می خواد در بیاد رو دوست داره سوار شه نمی دونم رقص نورش بود موزیکش بود چیه این ماشینا جذبش کرده بود رو نمی دونم ولی هم از نگاه کردنش خسته نمی شد هم اینکه من من هم می کرد که سوار بشهسوال

از چرخ و فلک ها که اصلا خوشش نیومد .با بابایی رفتن قطار اقیانوسی استثناءّ این یکی رو دوست داشت و دیگه پیاده نمی شد.یه دور که با بابا رفت دور دوم پیاده که نشد هیچی تازه مامان مامان هم کرد که من هم برم بابا رو پیاده کرد تا مامان سوار شه اینم بامزه بود کلی با هم جیغ زدیم البته من نه هاااا من فقط شیرین رو تشویق به جیغ زدن می کردم...چشمک

نمی دونم شیرین اصلا دیشب مثل همیشه نبود خیلی بهونه گیری می کرد یا سوار وسیله ای نمی شد یا اگه سوار می شد دیگه پیاده نمی شد. برای همین ما هم زیاد معطل نکردیم و آمدیم خونه وااااای از توی راه هزار دفعه من به این بابا مهدی گفتم موقع رانندگی بچه رو روی پا نشون شاید یه وقتایی بشه اما یه وقتایی هم نمی شه موقعیتش جور نیست و کلا خطر ناکه بچه که فرق موقعیت ها رو نمی دونه ولی کو گوش شنوا؟؟؟شیرین هم نشسته توی بغل بابا و فرمونو از بابا گرفته میگه ماشین حرکت کنه ولی فرمونو بابا نگیره تاز هی تند تند فرمونو می ده سمت راست و چپش....تعجب

بچه پر رو این وسط دنده هم عوض می کنهخنده

بابا دیگه خسته شد ماشین رو پارک کرد کنار تا خانم یه کمی بازی کنه ولی شیری خانم فریاد زنان به ترمز دستی اشاره می کنه که ترمز دستی رو بده پایین حرکت کنیم.من هم در یک عملیات غافلگیر کننده شیرین را از بغل بابا گرفتم و سر گرم بیرون کردم شیرین که ناراحت و عصبانی از این حرکت کمی جیغ و داد کرد و در نهایت که دید من توجهی نمی کنم بی خیال فرمون و رانندگی و این حرفا شد و به تماشای بیرون پرداختاز خود راضی از دست این مهربونی های بیش از اندازه باباااااااابرو

بابا هم برای اینکه مطمئن بشه شیرین اکی هست و مشکلی نداره یهو گفت خوشگل بابا کیه کیه؟؟؟

که شیرین خانم خندان گفت من من مننیشخندو همینطور ادامه داد عسل بابا کیه کیه؟؟؟ وشیرین: من من من من...

دیگه آخراش شیرین قاطی پاتی می گفت من دو د ما   ما  م د ددخندهقهقهه

خیلی با مزه بود ...

خدایا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان علیرضا
20 فروردین 93 13:52
عزیز دلم شیرین جونم حتما اون شب از چیزی ناراحت بوده که بهونه میگرفته.وگرنه خیلی دختر خوبیه.مگه نه خاله جون؟
مامان شیرین خانم
پاسخ
نمی دونم ولی تقریبا از همه چیز می ترسید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد