شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

شیرین عسل

گردش دو نفره با حال

1392/7/10 0:52
243 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ظهر بود که شیرین خانم و مامان رفتند پارک، هوای پاییزی با همه ی گرفتگیش خیلی خوب بود. برای پارک خوب موقعی بود خلوت.

 

شیرین خانم توی راه پارک یه سری هم به مغازه اسباب بازیی فروشی زد و برای خودش خرید کرد دو تا بسته آموزشی  (بن بن بن) فارسی و انگلیسی خرید.یول رسیدیم پارک سوار تاب شد و برای خودش کلی شعر خوند (البته به زبان نی نی ای)چشمکماچ.

advdk

 

advdk

 

یه کمی توی پارک قدم زد و با وسایل بازی ،سرگرم شد.

advdk

advdk

از پله های سر سره بالا رفت و دوباره برگشت پایینلبخند (سر نمی خوره فقط پله هاشو دوست داره منم اصرار نمی کنم و لی برای بالا رفتن از پله ها تشویقش می کنم)از خود راضی. کلی با شنگول و منگول و حبه انگورشون احوال پرسی کرد.(مجسمه های توی پارک که شیرین خیلی دوستشون داره )

 توی چمن ها دوید و من هم بیرون چمن می دویدم.مسابقه بود آخرشم شیرین برنده شدبغل.رفتیم رو نیمکت های پارک نشستیم و میوه ای که از خونه آوردیم رو خوردیم یه کمی شیرین راه رفت و بازی کرد تا اینکه....

یه پیشی بزرگ ناقلا از جلوی شیرین خانم رد شد شیرین هم که حیوانات رو از راه دور دوست داره دنبال پیشی راه افتاد همچین که گردن می کشید لای گل ها و شمشادا دل من ضعف می رفت از این  کارا و جستجو های شیرین، خم می شد زیر نیمکت های پارک رو نگاه می کرررررد بغلقلبماچ. لبا رو غنچه کرده می پرسه "کو ؟کو؟ کو؟"دست بردار نبود تا یه پیشی دیگه نشونش دادم تا بیخیال اون یکی شده از این هیجاناش موقع دیدن یه گربه یا کبوتر یا کلا یه موجود دیگه خوشم می آد.اینقدر با نمک می شه...ماچ

advdkk

advdk

 

توی راه برگشت دستشو زدم به تنه درخت تا اونو لمس کنه خیلی خوشش اومده بود گفتم بگو درخت  فقط "د" شو می گفت شیرینی بخورمت؟ماچدیگه دست بردار نبود هر درختی رو که می دید می خواست دست بزنه...فکر کنم ساعت 14:30 بود اومدیم خونه و دختر قشنگم یه خواب راحت رفت...

اینم یه گردش دو نفره با حال

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد