شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

شیرین عسل

روزانه 9

1392/10/21 0:42
190 بازدید
اشتراک گذاری

امروز خانم گل زود از خواب بیدار شد.ساعت 7موقع رفتن بابایی بیدار بود و با بابا خداحافظی کرد.من ماندم و خانم گلی.سماور را روشن کردیم تا صبحانه بخوریم.شیرین خانم هم تلویزیون را روشن کرد.این جوجو از خواب که بیدار می شه حتما باید تلویزیون را روشن کنه.

کمک من سفره را پهن کرد ولی امان از یه لقمه که دهانش بذاره.همش میگه :(مامان مامان می می) منم نازشو کشیدم گلم عزیزیم بیا صبحونه بخوریم بعدش.

نچ به هیچ صراطی مستقیم نیست دیگه منم قاطی و ناراحت گفتم تا صبحونه نخوری باهات حرف نمی زنم.جوجوی نوک حنای من اومده لقمه ای که گذاشتم کنار بشقابشو برداشته اومده تو صورت من نگاه می کنه می خنده و می ذاره دهنش.ولی فقط همین یه لقمه را خورد.

اینقدر که بی اشتهاست این کوچولوی من.منم دیگه اصرار نکردم چیکار کنم اصرار کار را بدتر می کنه.یه آهنگ نونای هم گذاشتیم و به دل شیرین خانم راه اومدیم. آشپزخونه را مرتب کردیم البته چه فایده من از یه طرف بر می دارم شیرین از طرف دیگه می ریزه.

موقع شستن ظرفها هم که کمک من لباساشو خیس کرد.از اونجایی هم که گفتن انواع آب بازی برای بچه ها مفید می باشد من در این زمینه زیاد سخت نمی گیرم وقتی ظرف می شورم شیرین خانم هم کنار من برا خودش بازی می کنه مثلا یه قاشق را می گیره زیر آب و به سر و صورت و لباسهای خودشو من آب می پاشه ،صورت من و خودشو می شوره (البته امروز اولین باری بود که صورت من و می شست.)دستششو خیس می کنه و روی کابینت می کشه.خلاصه بساطی داریم با با این گل کوچولو.

سیب براش پوست گرفتم خیلی دوست داشت .ماشالله 2-3 تا سیب رو با هم خورد کلی کیف کردم .رفتیم سر یخچال پنیر صبحانشو دیده اشاره به دهنش می کنه که می خواد بخوره بهش دادم خالی خالی یه دونشو خورد البته از این پنیر کیبی کوچولو ها بود. ناهار براش ماکارونی پختم دوست داشت.با مرغ پختم تیکه های مرغ را جدا می کرد می گفت :(گوووش ،گوووش)و می ذاشت کنار بشقابش فقط از ماکارونی ها می خورد می گم بچه جون بخور به دهنش اشاره می کنه که می خورم.

ای خدا شکرت به خاطر همه دادها و نداده هایت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد