شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

شیرین عسل

دست کوچولوی شیرین ما

امروز چند روزی هست که دخترک شیرین مامان دستشو به اتو چستونده و دل مامان و باباش رو کباب کرده. هر روز که پانسمانش رو می بینم دلم آتیش میی گیره .از نظر سطحی وسیع نیست ولی خوب درجه ٢ محسوب می شه دیگه .اصلا دلم نمی خواست این جریان رو ثبت کنم. ولی بابایش گفت از شیطنت هاش هم بنویس. خلاصه الهی که زودتر خوب شی جوجوی خودم. هر روز صبح با شامپو و سرم شستشو و گاز استریل دست قشنگت رو می شورم  و پماد می زنم و دوباره باند پیچی می کنم تا خدایی نکرده عفونت نکنه چون شما جوجوی منی و شیطون می بندمش که به هر جایی نزنی. الان دوربینم شارژ نداره عکس دستت رو که باند پیچیه بعدا می زارم.بوس بوس گلی. ...
8 مهر 1392

15 ماهگیت مبارک

شیرینکم دخترک نازم ١٥ ماهه شدی.قدت:٨٤ وزنت ١٢/٣٠٠ روزگارم با تو شیرین است.                                       غم دنیا با تو شیرین است.   خوشگل مامان ١٥ ماهه شد.هر روز خوشگل تر و ناناز تر از روز قبل. دایره لغات: ماما -بابا-دادا-آیا(بیا)-های بای(بای بای)-د د (بده)-أأأب (آب)به همین کشیدگی که نوشتم. جی(گلاب به روی همه خوانندگان عزیز) تا تا (تاب تاب) دیشب همینطوری که نشسته بودم گفتم شیرین باید پوشکتو عوض کنم. خیلی خانم رفتی ...
12 شهريور 1392

سوپ خوردن شیرین کوچولو

فدات بشم جوجو بلا سوپ خوش مزه بود؟ دوست داشتی؟ ظرفشو بده به مامان عزیزم...!!!!!!   بفرمانند ادامه مطلب : بعد از خوردن سوپ باز ی با کاسه و قاشق شروع شده...     خدا خودش به خیر کنه... دخترم حالا فرض کن سوپ توشه... خیلی هم از حمام خوشت می آد مخصوصا شستن موهات حالا هی کثیف کن ، کثیف کن دیگه... فداشششش بشم من،                                         الهی شکرت ...
7 شهريور 1392

ماجراهای شیرین خانم و دایی ها

یه بعد از ظهر قشنگ آفتابی توی پارک ...   بفرمایید ادامه مطلب:     یه بعد از ظهر تابستونی که یه کمی از گرمی هوا کم شده بود یه دختر خوشگل بلا با دایی هاش تصمیم می گیرند که برن پارک. مامان شیرین خانم برای دایی ها دوچرخه می گیره که دایی ها یه کمی دوچرخه سواری کنن. شیرین خانم خوشگل هم دست در دست مامان رفتند برای خودشون بازی کنن. مامان نشست روی صندلی های پارک و دختر بلاش برای خودش کلی بازی کرد.چمن های پارک هم در حال آب خوردن بودن،چمن های ناقلا بعضی وقتها یکی دو مشت آب هم به شیرین می پاشیدن شیرین خانم اولش یه کمی ترسید ولی وقتی فهمید این یه بازیه کلی خوشش اومد و می دویید سمت چمن و فرار می کرد . ...
7 شهريور 1392

تلاش

دیدم صدای شیرین خانم می آد.انگار یه جایی گیر کرده و کمک می خواد... منم نا جوانمردانه عوض کمک کردن دویدم دوربین آوردم. آخه مامان هم به این بی رحمی؟ خوب حالا دیگه اینقدر من رو زیر سؤال نبرید شرایط اینقدر هم سخت نبود. تازشم من می خواستم جوجو یه کمی مستقل بشه حالا بیاین عکس ها رو ببینید خودتون قضاوت کنید...     خوش حال و راضی از نتیجه دادن تلاشش آفرین دختر خوشگل مامان یه عالمه بوس برای تو گلی نکته مهم:ابن لگن شیرین خانم کاملا تمیز و استفاده نشده است.صرفا جهت آشنایی شیرین خانم هست. ...
2 شهريور 1392

اندر احوالات حمام کردن

امروز صبح بعد از خوردن صبحانه بدو بدو دختر گلم رو بردم حمام  آخه قرار بود ببرمش آتلیه عکس بگیره .   لطفا بفرمایید ادامه مطالب:         . شیرین کوچولوی من جدیدا از حمام بدش می آد نه که از حمام ها نه از همه قسمتا خوشش می آد به شرط اینکه سرش رو نشورم ،بدنش رو هم نشورم !!! پس چیکار کنییییییم؟؟؟ هیچی دیگه فقط شیرین خانم آب بازی کنه دیگه از قسمت آخر که بگیرمش زیر دوش خوشش می آد. و حوله رو بهش بگیرم بریم بیرون جلوی آینه و کلی ازش تعریف کنم که وای چه دختر قشنگی چه دختر تمیزی.    در عرض 1 ربع یه دوش کوچولو گرفت.  ...
2 شهريور 1392

عکس های شیرین خانم و دایی ها 1

یه شب قشنگ با شیرین خانم و دایی های عزیزش در سرزمین عجایب چه خوشی بگذره. جوجو بلا خیلی بهش خوش گذشت به دایی ها هم همینطور دایی جون ها بیشتر بازی های کامپیوتری را دوست داشتن. برای دیدن عکس ها بفرمایید ادامه مطالب   ...
2 شهريور 1392

شیرین خانم و دائی جون ها

شیرین خانم یه یکی دو هفته حسابی داره خوش می گذرونه.آخه دایی جون های گلش چند وقتیه که اومدن خونمون.شیرین خانم 2 تا دایی داره دو قلو و 12 ساله محمد حسن و محمد حسین کلی هم دوستشون داره و با همدیگه بازی می کنن. شیرین خانم عاشق قایم موشک بازی با دائی هاشه.دست دوتا شون رو می گیره می بره تو اتاق. وروجک مجال تازه کردن نفس رو هم به دائی جوناش نمی ده.از تو اتاق که می آن بیرون جیغ و فریاد که "آیا آیا" یعنی "بیا بیا". بیرون هم که می خوایم بریم دیگه تو بغل من نمی آد عقب بین دائی ها می شینه و خیلی خوشگل میخنده همچین که دو تا دندون خرگوشی جلوش پیدا می شه قربونت برم جوجو.   عکسای شیرین خانم رو با دایی هاش رو توی پست های جدا  گانه قرار می د...
31 مرداد 1392

دختر عمو و پسر عمو

شیرین خانم این هفته کلی بهش خوش گذشت.آخه ستایش جون و آرسام جون دختر عمو ،پسر عموی شیرین خانم که خارج از کشور زندگی می کنن آمده بودن ایران.این سه تا وروجک با هم جور شدن و کلی بازی کردن. تازه برای ستایش خانم جشن تولد هم گرفتیم.اونم توی باغ آقاجون،جای همه دوستان خالی خیلی خوش گذشت . اولش شیرین خانم یه کمی خجالت می کشید آخه سال پیش که بچه ها رو دیده بود ٢ ماهش بود.چیز ی یادش نبود ولی از اونجایی که بچه ها خیلی زود با هم کنار می آن و زبون همدیگه را می فهمن دیگه به بزرگترها کاری نداشتن و برا خودشون خوش بودن.   ...
24 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد