روزهای 22 ماهگی
اینروزها شیرین خانم مامان حس استقلال طلبی خیلی قوی شده کوچولوی من تقریبا هر کاری رو که خودش صلاح می دونه درسته انجام میده و اصلا نظر بقیه براش مهم نیست.
آیفون رو بر میداره و الو الو گویان به زبان خودش کلی صحبت می کنه.تازه می دونه من از کجا خاموش می کنم خم می شه که روشنش کنه و بیرون رو هم ببینه...برای دیدن تلویزیون هم که می چسبه به میز تلویزیون و از بس انگشت به صفحه تلویزیون می کشه دیگه کلافه کرده ما رو...
میز و صندلی هاشو می آره می چسبونه زیر اوپن می ره روش می ایسته و کلی برای خودش صفا می کنه تازه هر چی هم که بابایی حرص می خوره اصلا مهم نیست!!!
تلفن رو بر می داره و برای خودش حرف می زنه همه چیز می گه تازه گوشی رو به من و بابایی هم می ده تا با مخاطب تلفنی شیرین حرف بزنیم.
دیشب باباجون تلفن زده بودن با شیرین خانم صحبت کنن گوشی رو که بهش دادم خیلی ریلکس گفت نه و به تلفن دست خودش اشاره کرد که من دارم صحبت می کنم.به همی سادگی...
پیشنهاد حمام رو به هیچ وجه رد نمی کنه توی حمام هم صابون به دستش می زنه و به دیوار می ماله کف که می کنه خوشش می آد.
مام بابایی رو بر می داره دستشو می گیره بالا و از روی لباس به خودش مام می زنه.بعضی وقتها هم اسپری میزنه.
سلام کردن رو یاد گرفته و خیلی قشنگ می گه "للام"البته خجالت می کشه.ولی با هم خاله بازی که می کنیم دست می دیم رو بوسی می کنیم و سلام می گیم.
عاشق بوس فرستادنشم هر کی براش بوس می فرسته جوابشو می ده خیلی خوشگل یه بوس می ذاره کف دستش و می فرسته براش ...
موقع برگشتن بابا که می شه میریم پشت پنجره آشپزخونه و منتظر بابایی می شیم ماشین که وارد کوچه می شه دیگه ذوق کردنای شیرین خانم هم شروع به پنجره می زنه که بابا بدونه شیرین منتظرش بوده و بابا که بالا رو نگاه می کنه دیگه ذوق و بوس و بالا و پایین پریدن شروع می شه...
البته پشت پنجره فقط محدود به زمان اومدن بابا نیست.در طول روز چند بار این کار رو انجام می ده. روی درخت روبروی خونمون دوتا کلاغ لونه ساختن اونا رو هم می ره می بینه،نی نی هایی که با مامانشون رد می شن رو می بینه.کبوتر یه به قول خودش کوکو ها رو هم دوست داره.پیشی هم که می بینه با مزه است از دور دوست داره ولی یه بار همین جوری گفتم پیشی بیا شیرین دوست داره یه باره گفت نه نه و با انگشت دهنشو نشون داده یعنی بیاد می خوره مارو...
گفتم نه عزیزم ما رو نمی خوره ولی همچنین اصرار داشت که نه... تا اینکه پیشیه خودش رفت شیرین هم بهش اشاره کرد و گفت آه یعنی بیا رفت ...
یه بار داشتم جدول حل می کردم سرم روی مجله بود سرم رو می کشه بالا و میگفت بالا بالا یعنی بالا رو نگاه کن به من نگاه کن یا می خواد بره پشت پنجره روی کابینت می گه بالا بالا
جریان چسب رو نگفتم دوتا حلقه چسب رو همین طوری برداشت و سرشو به میز تلویزیون چسبوند وبقیشو کشید تا باز بشه و از صدای چسب خوشش می اومد.
یه روز نی نی همسایه با مامانش اومد دم درمون من نی نی رو از ماممانش گرفتم بغلش کردم شیرین خانم پای منو گرفته می کشه تو ی خونه و می گه مو مو و نانای نانای.خودش موز می خورد می گفت به نی نی هم موز بدیم و داشت سی دی های خودشو نگاه می کرد می گفت نی نی هم بیاد نانای نگاه کنه.با مزه بود بعضی بچه ها ناراحت می شن مامانشون یه نی نی دیگه رو بغل کنه ولی شیرین ناراحت نشد تازه خوشحالم بود...
خدایا شکرت به خاطر این گل قشنگم